معنی ناخرم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
ناخرم. [خ ُ ررْ رَ] (ص مرکب) ناشاد. غمگین. پژمان. که خرم و شادمان نیست. || ناخوش. نامطبوع. نامرغوب. نادلپسند:
تو بیزار گرد از ره ودین اوی
بنه دور ناخرم آئین اوی.
فردوسی.
مترادف و متضاد زبان فارسی
اندوهگین، غمگین، ناخرسند، ناخشنود، ناشاد،
(متضاد) خرم
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) آنکه خرم نیست ناشاد غمگین، نادلپسند نامطبوع: تو بیزار گرد ازره و دین اوی بنه دورنا خرم آیین اوی. (شا. ) مقابل خرم.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.