معنی ناخجسته در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
ناخجسته. [خ ُ ج َ ت َ / ت ِ] (ص مرکب) شوم. بدقدم. نافرخنده. مشئوم. نحس. نامبارک. نامیمون. منحوس. که خجسته و فرخنده نیست: جغد را نفرین کرد و برین واسطه مردمان عجم او را شوم دانند بانگ ناخجسته واﷲ که او را هیچ گناه نباشد. (قصص الانبیاء ص 33).
از پیل و بوم شوم تر و ناخجسته تر
دیدار روی اوست به سیصدهزار بار.
سوزنی.
مترادف و متضاد زبان فارسی
بدیمن، شوم، ناهمایون، نحس،
(متضاد) خجسته
فرهنگ فارسی هوشیار
نحس، شوم، نامبارک، منحوس
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.