معنی میلان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

میلان. [م َ ی َ] (ع مص) میل. ممال. ممیل. تمیال. (ناظم الاطباء). میل. خمیدن. (یادداشت مؤلف). خمیدن. || مایل شدن. (آنندراج). میل کردن. تمایل. متمایل شدن. میل کردن. خواهانی: فرما چون بر در شهر نزول کرد از میلان آن قوم به جانب سلطانشاه... (تاریخ جهانگشای جوینی).
گفت چون می دید میلان شان به وی
گرطرب امشب نخواهم کرد کی ؟.
مولوی.
چون یکی بشکست هر دو شد ز چشم
مرد احول گردد از میلان و خشم.
مولوی.
- میلان داشتن، مایل بودن. تمایل داشتن. (یادداشت لغت نامه).
- میلان کردن، تمایل یافتن. متمایل شدن. (یادداشت لغت نامه): کرز؛ میلان کردن به سوی کسی. (منتهی الارب).
|| از راه چمیدن. (آنندراج). چسبیدن. (تاج المصادر بیهقی). چسفیدن. گراییدن. بچسبیدن. (المصادر زوزنی). || جور کردن. (آنندراج). || (اِ) میلاو. شاگرد. (آنندراج) (انجمن آرا). اما در این معنی ظاهراً دگرگون شده ٔ میلاو باشد.

میلان. (اِ) نوعی از جوارح طیور. (یادداشت مؤلف).

میلان. (اِخ) شهری در کشور ایتالیا که مرکز ایالت لمباردی است. دارای 1450000 سکنه است و صنایع شیمیایی و محصولات غذائی و چینی سازی و شیشه سازی و بلورآلات و فلزات و کارخانجات اتومبیل سازی و طیاره سازی و صنایع بافندگی (خصوصاً پارچه های ابریشمی) آن بسیار مهم است. از صنایع دیگر آن ادوات چوبی و کائوچوئی است. (از دایره المعارف کیه).

میلان. (اِخ) دهی است از دهستان ابهررود بخش ابهر شهرستان زنجان، واقع در 21 هزارگزی جنوب ابهر با 180 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).

میلان. (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش اسکو شهرستان تبریز، واقع در 2 هزارگزی شمال اسکو با 1516 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).این ده امروز به صورت قصبه یا شهرکی آباد و زیبا باخیابان و بازار و دیگر تأسیسات شهری درآمده است.

میلان. (اِخ) دهی است از دهستان فلاورد بخش لردگان شهرستان شهرکرد، واقع در 41هزارگزی جنوب خاوری لردگان با 920 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).

فرهنگ عمید

مایل شدن،
تمایل و گرایش به ‌چیزی،

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ خمش، اریبش، گرایش ‎ (مصدر) خمیدن خم شدن، برگردیدن منحرف شدن بیک سوشدن، رغبت کردن، (اسم) خمیدگی، انحراف، رغبت، حب محبت.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر