معنی میانه گزیدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

میانه گزیدن. [ن َ / ن ِ گ ُ دَ] (مص مرکب) حد اعتدال برگزیدن. انتخاب حد وسط کردن در کارها و گفتارها. به اعتدال گراییدن:
ستوده کسی کومیانه گزید
تن خویش را آفرین گسترید.
فردوسی.
ز کار زمانه میانه گزین
چو خواهی که یابی ز خلق آفرین.
فردوسی.
میانه گزینی بمانی بجای
خردمند خواندت پاکیزه رای.
فردوسی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر