معنی میاط در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

میاط. (ع مص) مزاجره. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب). از هم دور شدن، وقعالقوم فی هیاط و میاط؛ ای فی دنو و تباعد. (ازناظم الاطباء). در اضطراب و رفت و آمد. (از اقرب الموارد). و رجوع به مزاجره شود. || دور کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). || دفع کردن و زجر نمودن کسی را. (از ناظم الاطباء). دفع و زجر کردن. (یادداشت مؤلف). زجر کردن. || خمیدن. سپسایگی بازگشتن. (منتهی الارب) (آنندراج). میل کردن از کسی و پشت کردن و سپسایگی بازگشتن. (از ناظم الاطباء). || سخت راندن در بازگشت از آبخور. (ناظم الاطباء). سخت راندن وقت بازگردانیدن از آبخور. (منتهی الارب) (از آنندراج). خلاف هیاط. (منتهی الارب).

میاط. [م َی ْ یا] (ع ص) بسیار بازنده ٔ بیهوده کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بازی گرای بیهوده کار. (از اقرب الموارد).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر