معنی مگس خوار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مگس خوار. [م َ گ َ خوا / خا](نف مرکب) مگس خورنده. مگس خور. که غذایش ردی و بی ارزش و پست است:
همه بازان این جهان پیرند
یا مگس خواریا ملخ گیرند.
سنائی.
|| مرغی که مگس خورد. مرغی که غذایش مگس است:
بچه ٔ بازی برو بر ساعد شاهان نشین
بر مگس خواران قولنجی رها کن آشیان.
خاقانی.
||(اِ مرکب) مرغ مگس. رجوع به همین کلمه شود.

فرهنگ عمید

پرنده‌ای کوچک از راستۀ سبک‌بالان که بالای سرش دسته‌ای از پر به‌ شکل تاج قرار دارد، تاجورک،

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) آنکه مگس خورد، مگس گیر، پرنده ایست کوچک از راسته سبکبالان و از دسته دندانی نوکان که در آمریکای مرکزی میزید. در بالای سراین پرنده دسته ای از پره ها بشکل تاجی باد بزنی شکل قرار دارد. رنگ پرهای آن تند و متفاوت است تاج ورک (تاجورک) مگس خوره مرغ انجیر خوار مرغ انجیر مرغ مگس خوار.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر