معنی مکنده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مکنده. [م َ ک َ دَ / دِ](نف) آنکه بمکد. آنکه چیزی را بمکد.حَجوم.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه یا آنچه عمل مکیدن را انجام دهد: چون جای هوا اندرآن نی پاره خالی شود به بالا برآید و بر دهان آن مکنده رسد.(جامعالحکمتین ص 127). و رجوع به مکیدن شود.

فرهنگ عمید

کسی که چیزی را می‌مکد،

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) آنکه چیزی را بمکد: } چو جای هوا اندر آن نی پاره خالی شود ببالا برآید و بر دهان آن مکنده رسد. ‎{ (جامع الحکمتین. ‎ 127) جمع: مکندگان.

پیشنهادات کاربران

مکان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر