معنی مکذب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مکذب. [م ُ ذِ](ع ص) دروغگویابنده کسی را.(آنندراج)(از منتهی الارب). آن که دروغگوی می یابد دیگری را.(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || به دروغ برانگیزنده.(آنندراج)(از منتهی الارب). آن که بر دروغ گفتن برمی انگیزاند.(ناظم الاطباء). || آشکار کننده ٔ کذب کسی.(آنندراج). آن که آشکار می کند دروغ کسی را.(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || آن که حمل بر دروغ می کند.(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد).

مکذب. [م ُ ک َدْ ذِ](ع ص) به دروغ دارنده.ج، مکذبون.(مهذب الاسماء). آن که به دروغ نسبت کند.آن که به دروغ شمرد. تکذیب کننده. دروغ شمارنده.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا): ثم انکم ایها الضالون المکذبون.(قرآن 51/56). || ناقه مکذب، ناقه ای که گشنی کرده شود و دم بردارد و باردارنگردد.(منتهی الارب)(ناظم الاطباء)(از آنندراج).

فرهنگ معین

(مُ کَ ذِّ) [ع.] (اِ فا.) تکذیب کننده، انکارکننده.

(مُ کَ ذَّ) [ع.] (اِمف.) تکذیب شده، دروغ زن دانسته.

فرهنگ عمید

تکذیب‌کننده، انکار‌کننده،

فرهنگ فارسی هوشیار

دروغگو یا بنده کسی را، بدروغ برانگیزاننده

فرهنگ فارسی آزاد

مُکَذِّب، (اسم فاعل از تَکذِیب)، تکذیب کننده، انکار کننده، دروغگو خواننده (شخصی را)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر