معنی مکتنف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مکتنف. [م ُ ت َ ن َ](ع اِ) پناهگاه:
چونکه کردی دم او را آن طرف
گر رود واپس رود تا مکتنف.
مولوی(مثنوی چ رمضانی ص 369).

مکتنف. [م ُ ت َ ن ِ](ع ص) پناه جوینده و یک سوشونده.(غیاث)(آنندراج). || کسی و یا چیزی که احاطه می کند و محصور می سازد.(ناظم الاطباء):
حرص و کین هست از طباع مختلف
مر مرا بر چار ضد شد مکتنف.
(منسوب به مولوی، مثنوی چ رمضانی ص 121).
و رجوع به اکتناف شود. || مددگار.(ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

احاطه کننده، فراگیرنده، پناه جوینده. [خوانش: (مُ تَ نِ) [ع.] (اِفا.)]

فرهنگ عمید

احاطه‌کننده، فراگیرنده،

فرهنگ فارسی هوشیار

پناهگاه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر