معنی مکاتبه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مکاتبه. [م ُ ت َ / ت ِ ب َ / ب ِ](از ع، اِمص) مکاتبه. نامه نگاری. نامه نویسی. مکاتبت. مراسلت. مراسله: از آن سفر با موکب ظفر بازگردید و مکاتبه ٔ شاه شار از سرگرفت.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 341). طلب موصلت بطریق مکاتبه که آن را احداللقائین نام نهاده اند متعین بود.(از مکتوب صدرالدین قونیوی، بنقل امثال و حکم ص 273). و رجوع به مکاتبت و مکاتبه شود. ||(اِ) مجازاً نامه را نیز گویند.(غیاث)(آنندراج): ناصرالدین از این کلمات متأذی شد و طراوت آن حال به ذبول رسید و مکاتبه ٔ دیگر رسانیدند مشتمل بر استیناف مصادقت.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 17).

فرهنگ معین

(مص ل.) به یکدیگر نامه نوشتن، (اِمص.) نامه نگاری، جمع مکاتبات. [خوانش: (مُ تَ بَ یا تِ بِ) [ع. مکاتبه]]

فرهنگ عمید

به‌ یکدیگر نامه نوشتن،

حل جدول

نامه نوشتن

نامه نگاری

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

هم نویسی

مترادف و متضاد زبان فارسی

نامه‌نگاری، نامه‌نویسی، عریضه‌نگاری، مکتوب‌نویسی، نامه‌پرانی،
(متضاد) مکالمه، مناظره

فرهنگ فارسی هوشیار

مکاتبه و مکاتبت در فارسی: نامه نویسی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر