معنی مونه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مونه. [ن َ / ن ِ] (اِ) مزاج و خاصیت طبیعی چون گرمی آتش و تری آب. (ناظم الاطباء). خاصه ٔ طبیعی. (لغت فرس اسدی نسخه ٔ خطی نخجوانی). خاصه ٔ طبیعی بود. (تحفه ٔ حکیم مؤمن) (فرهنگ اوبهی). خاصیت طبیعی را گویند مانند حرارت آتش و برودت هوا و رطوبت آب و یبوست خاک و امثال آنها. (برهان) (ازانجمن آرا):
آنکه خوبی ازاو به مونه بود
چون بیاراییش چگونه بود.
عنصری.

فرهنگ معین

(نِ) (اِ.) خاصیت، خاصیت طبیعی چیزی.

گویش مازندرانی

بهانه، ناز، مویه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر