معنی موله در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

موله. [م ُ وَل ْ ل َه ْ] (ع ص) شیفته و عاشق و دیوانه. (غیاث) (آنندراج). واله. شیدا و مجنون:
بدخو شود از عشرت او سخت نکوخو
عاقل شود از صحبت او سخت موله.
منوچهری.
هرجا که مولهی چوفرهاد
شیرین صفتی بر او گمارد.
سعدی.
|| مجازاً نوعی از انواع درخت بید که آن را بید مجنون نیز نامند. (آنندراج) (غیاث).
- بید موله، بید مجنون. بید معلق. بید ناز. بید نگون. (یادداشت مؤلف).
|| بچه ٔ جداکرده از مادر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). || مولَه ْ. آب رهاکرده و روان شده به سوی دشت. (از اقرب الموارد). ورجوع به مولَه ْ شود.

موله. [ل َه ْ] (ع ص) به سوی دشت رهاکرده: ماء موله، آب روان کرده به سوی دشت. (از منتهی الارب، ماده ٔ ول هَ). آب رهاکرده و روان شده به سوی دشت. مُوَلَّه ْ. (از اقرب الموارد). || (اِ) عنکبوت. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).

فرهنگ معین

(مُ وَ لَّ) [ع.] (ص.) دل داده، شیفته.

فرهنگ عمید

شیفته‌شده، شیدا،

فرهنگ فارسی هوشیار

شیفته شیفته ساز شیقتار (اسم و صفت) شیفته کرده شده واله گردیده توضیح منوچهری در بیت ذیل: } بد خو شود از عشرت او سخت نکو خو عاقل شود از عادت او سخت موله ‎{ (منوچهری. د. چا. 89:2) بکسر لام آورده ولی باید دانست قدما درین باب گاه تسامح کرده اند چنانکه منوچهری در همین قصیده } المنه لله { و } سبزه { و } فره { را قافیه قرار داده است. (اسم) شیفته کننده واله سازنده.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر