معنی مواظب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مواظب. [م ُ ظِ] (ع ص) پیوسته در کار. (ناظم الاطباء). مواکظ. مداومت کننده. (از یادداشت مؤلف). مشغول و ملازم و پیوسته در کار و ثابت و پایدار و متوجه ومراقب. (ناظم الاطباء). مشرف. مراقب. بر کاری دایم ایستاده. (یادداشت مؤلف). معاود. (یادداشت مؤلف).
(مُ ظِ) [ع.] (اِ فا.) نگهبان، مراقب.
کسی که پیوسته به کاری یا امری رسیدگی و مراقبت کند، مراقب، نگهبان،
مترصد، متوجه، محافظ، مراقب، نگهبان
هو دار نگاهدار نگهبان (اسم) مراقب نگهبان متوجه جمع: مواظبین.
مُواظِب، ادامه دهنده، مداومت کننده، مراقب و متوجه (بیشتری در فارسی)،