معنی مواضع در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مواضع. [م َ ض ِ] (ع اِ) ج ِ موضع به معنی جای. (آنندراج) (اقرب الموارد) (دهار) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن جرجانی ص 96). || جایها و محلها و قریه ها. (ناظم الاطباء). ج ِ موضع. جایگاهها. محلها. موقعها. موردها. مطلق مکانها: اگر مواضع حقوق به امساک نامرعی دارد به منزلت درویشی باشد. (کلیله و دمنه). در آن مواضع که به روزگار دیگر پادشاهان ملک ملوک را ناسزا می گفتند امروز همواره عبادت می کنند. (کلیله و دمنه). هر که...در مواضع شبهت به رخصت و غفلت راضی گردد از... میامن مجاهدت در عبادت باز ماند. (کلیله و دمنه). || سرگذشتها. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح منطقی) طوبیقا، و آن درجدل قوانین و اموری است که بدان صناعت جدل را تنظیم کنند. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به طوبیقا شود.

فرهنگ معین

(مَ ض) [ع.] (اِ.) جِ موضع، جاها، مکان ها.

فرهنگ عمید

موضع

مترادف و متضاد زبان فارسی

موضع‌ها، جایگاهها، مکانها، موارد

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: موضع) جای ها (اسم) جمع موضع جاها مکانها.

فرهنگ فارسی آزاد

مَواضِع، موضع ها، محل های وضع و نهادن، مکان ها، جاها (مفرد: مَوضِع)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر