مه جبین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مه جبین. [م َه ْ ج َ] (ص مرکب) آنکه پیشانی وی مانند ماه تابان باشد. (ناظم الاطباء). آنکه پیشانی سپید و درخشان و دلکش دارد. ماه جبین. (یادداشت مؤلف):
دانم که مه جبینی ای آسمان شکن
اما ندانم آنکه چه لشکر شکسته ای.
خاقانی.
شراب لعل کش و روی مه جبینان بین
خلاف مذهب آنان جمال اینان بین.
حافظ.
آنکه پیشانیش مانند ماه تابان باشد،
[مجاز] زیبارو،
پریرخسار، پریرو، خوبرو، زهرهجبین، مهرخسار، مهلقا، مهوش،
(متضاد) بدمنظر
کسی که پیشانیش مانند ماه (قمر) درخشان باشد معشوق زیبا روی: خورشید نماینده بتی ماه جبینی کافور بنا گوش مهی مشک عذاری. (سنائی. چا. مصف. 324) ماه پیشانی