معنی مهمله در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مهمله. [م ُ م َ ل َ] (ع ص) تأنیث مهمل. || بی نقطه (از حروف).
- حروف مهمله، مقابل حروف منقوطه. حرفهایی که نقطه ندارند چون حاء مهمله، راء مهمله و غیره و این را چون تأکیدی کردند چه آنگاه که حاء نویسند مشهود است که بی نقطه است و افزودن کلمه ٔ «مهمله » چون تأکیدی باشد برای احتراز از غلط کاتب. بی نقطه. غیر معجم. مقابل معجمه. مقابل منقوطه.
|| نزد منطقیان عبارت است بر قسمتی از قضیه ٔ حملیه و شرطیه. قضییه مهمله، قضیه ای که سور ندارد مقابل محصوره. رجوع به حملیه و شرطیه و نیز رجوع به قضیه شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

مهمله در فارسی: پر کم: زبانزد کرویزی (اسم) مونث مهمل جمع: مهملات. یا قضیه مهمله.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر