معنی مهران گشنسب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مهران گشنسب. [م ِ گ ُ ن َ] (اِخ) ژرژ گیورگیس. نسطوریان او را که از دودمانی بسیار عالی بود طرفدار خود کرده و او را به نام گیورگیس تعمید داده بودند. نسب او به پادشاهان میرسید و پدرش والی نصیبین و جدش حاکم انطاکیه ٔ جدید بود که انوشیروان بنا نهاد. در عنفوان شباب به دربار راه یافت تا چندی پیشخدمتی کند و سپس به مقامات عالی کشوری نایل آید. هنگامی که طاعون در ماحوزه افتاد، مهران گشنسب هم فرار کرد، چه با وجود شکی که داشت هنوز از دین نیاکان خود دست نکشیده بود. او به یکی از املاک خود رفت وسپس به دین عیسوی گروید و خود را به بیابان کشید تادر آنجا حقایق دین جدید را از رهبانان تعلیم بگیرد.اما درستبذ گابریل که یعقوبی مذهب بود برای پامال کردن این نسطوری متعصب تدبیری نمود و او را متهم به انکار دین زردشتی کرد و چندان کوشید که شاه او را محکوم و مصلوب کرد. (از ایران در زمان ساسانیان ص 512).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر