معنی منکوب کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

مترادف و متضاد زبان فارسی

تارومار کردن، سرکوب کردن، قلع‌وقمع کردن، کوبیدن، مضمحل ساختن، مغلوب کردن،
(متضاد) منکوب شدن، تارومار شدن

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) مغلوب کردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر