معنی منقصف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
منقصف. [م ُ ق َ ص ِ] (ع ص) مندفعشونده. (آنندراج) (از منتهی الارب). دفعشده. (ناظم الاطباء). || شکسته. || واگذارشده. و ترک کرده شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.