معنی منفطر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

منفطر. [م ُ ف َ طِ](ع ص) شکافته شونده.(غیاث). شکافته شونده و شکافته.(آنندراج). شکافته شده.(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد): السماء منفطر به کان وعده مفعولاً.(قرآن 18/73). رجوع به انفطار شود.

فرهنگ فارسی آزاد

مُنفَطِر، (اسم فاعل از اِنفِطار) پاره شونده (یا شده)، پاره، شکافته (شده)، سربرآورنده (گیاه یا جوانه)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر