معنی منزجر شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مترادف و متضاد زبان فارسی
بیزارشدن، دلزده شدن، متنفر شدن، نفور گشتن
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) باز ایستادن سر باززدن: } بدین مواعظ منزجرنشد و بدین تنبیهات مرتدع نگشت. { (جهانگشای جوینی 103:2)، بیزار شدن متنفر گشتن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.