معنی منجنیق انداز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
منجنیق انداز. [م َ ج َ اَ] (نف مرکب) منجنیق اندازنده. آنکه با منجنیق سنگ یا جز آن اندازد:
خلیل وار بتان بشکند که نندیشد
ز آفرازه ٔ نمرود منجنیق انداز.
سوزنی.
برون او همه دیوان منجنیق انداز
درون او همه دیوان آفتاب نقاب.
بدر چاچی (از آنندراج).
رجوع به منجنیق شود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.