معنی منتطق در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
منتطق. [م ُ ت َ طِ] (ع ص) عزیز. (منتهی الارب) (آنندراج). عزیز رفیعالشأن. (اقرب الموارد). عزیز وگرانبها و بی نظیر. (ناظم الاطباء). || جاءَ منتطقاً فرسه، یعنی کتل ساخت او را و سوار نشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) || زن نطاق پوشنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به انتطاق شود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.