معنی مناقص در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
مناقص. [م َ ق ِ] (ع اِ) ج ِ منقصه. (از اقرب الموارد) (المنجد). ج ِ منقصت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به منقصه و منقصت شود.
فرهنگ عمید
منقصت
فرهنگ فارسی هوشیار
(تک: منقصه) کاستی ها (اسم) جمع منقصت
فرهنگ فارسی آزاد
مَناقِص، نقص ها، کمبودها (مفرد: مَنقَصَه)،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.