معنی مناقشه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مناقشه. [م ُ ق َ / ق ِ ش َ / ش ِ] (از ع، اِمص) سختی با کسی در کاری. (ناظم الاطباء). سختگیری. مناقشت. مناقشه: مناقشه ٔشتر در صلاح طلبی چنانکه رفت در میان نهاد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 253). دوم بخل و مناقشه با ایشان در اموال. (اخلاق ناصری). رجوع به مناقشه. و مناقشت شود.
- مناقشه کردن، سختگیری کردن: با او در حساب مناقشه کند و در عفو مضایقه. (اخلاق ناصری). || ستیزگی و خصومت. نزاع و بحث. (از ناظم الاطباء): طلب نفایسی که موجب مناقشه و منازعت بود. (اخلاق ناصری).
- امثال:
در مثل مناقشه نیست، نظیر: مثل عین ممثل نیست. بلاتشبیه. دور از جناب. خطاب قرینه ٔ استثناست. حاشا عن السامعین. (امثال و حکم ج 2 ص 796).

فرهنگ معین

(مُ قَ شَ یا ق ش) [ع. مناقشه] (مص ل.) ستیزگی، خصومت.

فرهنگ عمید

با هم ستیزه و گفتگو کردن،
ستیزگی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بحث، جدال، جدل، ستیز، ستیزه، ستیزه‌جویی، سختگیری، کشمکش، مجادله، منازعه، نقار

فرهنگ فارسی هوشیار

مناقشه و مناقشت در فارسی: خویسه هم آوای هریسه ‎ (مصدر) مجادله کردن ستیزه کردن، سختگیری کردن بر کسی (مخصوصا در محاسبه)، (اسم) مجادله ستیزه، سختگیری جمع: مناقشات.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر