معنی منازعت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

منازعت. [م ُ زَ / زِ ع َ] (از ع، اِمص) مأخوذ از تازی، ستیزگی و خصومت و کشاکش در برآوردن حق. ادعا و نزاع. جنگ و جدال سخت. منازعه. (از ناظم الاطباء). در چیزی کوشیدن و با کسی در برآوردن حق خود کشاکش کردن. خصومت کردن. (از غیاث). منازعه: همه ٔ اسباب محاربت و منازعت برخاست. (تاریخ بیهقی). این همه اسباب منازعت و مکاوحت از بهر حطام دنیا به یک سو نهادند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 184).
قومی ره منازعت من گرفته اند
بی عقل و بی کفایت و بی فضل و بی دها.
سنائی (دیوان چ مصفا ص 25).
در منازعت تو شها که یارد زد
در مخالفت تو که کرد یارد باز؟
سوزنی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
طوفان منازعت مینگیز
ای ساکن کشتی شکسته.
انوری (دیوان چ مدرس رضوی ج 2 ص 714).
موارد الفت و اخوت شما را از شوایب منازعت صافی دارد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 65). روابط مؤاخات و همزادی در کشاکش منازعت گسسته نگردد. (مرزبان نامه ایضاً ص 47). موجب مناقشه و منازعت بود. (اخلاق ناصری). از شایبه ٔ مخالفت و منازعت منزه ماند. (اخلاق ناصری). در انحطاط به مقاومت و منازعت هرکه برخیزند مغلوب گردد. (اخلاق ناصری). بسی برنیامد که بنی عم سلطان به منازعت برخاستند. (گلستان). ملوک از هر طرف به منازعت او برخاستند. (گلستان). و منازعت و مشاجرت میان فرق اسلام بی فایده. (مصباح الهدایه چ همایی ص 37). منازعت و خصومت آغاز نهند. (مصباح الهدایه ایضاً ص 37). در اواخر چون... از حرکت منازعت با دل طمأنینت یابد... آن را نفس مطمئنه خوانند. (مصباح الهدایه ایضاً ص 84). هرکه... به منازعت پیش آید مقهور غلبه ٔ او گردد. (مصباح الهدایه چ همایی ص 139). از این جهت میان برادران منازعت اتفاق افتاد. (حبیب السیر ج 1 چ خیام ص 21). رجوع به منازعه شود.
- منازعت کردن، نزاع کردن. خصومت کردن. ستیزه کردن. ستیهیدن: وز بهر آن خون ریزند و منازعت کنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 420). جای هر یک به ترتیب معین بودی که هیچکس منازعت دیگری نتوانستی کرد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 97). کبر و عظمت خاص صفت حق است هرکه با او منازعت کند در آن شکسته شود. (مصباح الهدایه ص 353).

فرهنگ معین

(مص ل.) ستیزه کردن، خصومت کردن، (اِمص.) نزاع ستیزه. [خوانش: (مُ زِ عَ) [ع. منازعه]]

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ (مصدر) نزاع کردن ستیزه کردن، (اسم) نزاع ستیزه: } و احیانا میان ایشان اختلاف واقع می گشت و از سر تکبر و ترفع منازعه و مخاصمه ظاهری می گشت. ‎{ (سلجوقنامه ظهیری. چا. خاور. 28) جمع: منازعات.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر