معنی ممازجة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ممازجه. [م ُ زَ ج َ] (ع مص) با هم نازیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بهم فخرکردن. || آمیزش نمودن. (از اقرب الموارد). مخالطت کردن. (منتهی الارب). رجوع به ممازجت شود.

فرهنگ فارسی آزاد

مُمازَجَه، (مازَجَ، یُمازِجُ) مخالطت کردن، مفاخره نمودن، ایضاً با یکدیگر ممزوج کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر