معنی ملیت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ملیت. [م ِل ْ لی] (ع اِ) برگ مرخ یا غلاف بار آن. (منتهی الارب). برگ درخت مرخ. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).

ملیت. [م ِل ْ لی ی َ] (از ع، مص جعلی، اِمص) قومیت. مجموعه ٔ خصایص و صفات ملتی:
نه شیوه ٔ ملیت و نه رسم تمدن
نه رابطه ٔ طایفه نه قاعده ٔ حی.
ملک الشعرای بهار (دیوان ج 2 ص 316).
|| به معنی تابعیت به کار رود و آن رابطه ای است سیاسی که فردی را به دولتی مرتبط می سازد بطوری که حقوق و تکالیف اصلی وی از همین رابطه ناشی می شود. (از ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی).

فرهنگ معین

(مِ یَّ) [ع.] (مص جع.) قومیت، آنچه مربوط به قوم و ملت باشد.

مترادف و متضاد زبان فارسی

قومیت، تابعیت، هویت ملی

فرهنگ فارسی هوشیار

قومیت، صفات ملتی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر