معنی ملامح در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ملامح. [م َ م ِ](ع اِ) مَشابِه.(از اقرب الموارد)(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). همانندها. مانندها. رجوع به مشابه شود. || ج ِ لمحه، به معنی خوبی و حسن روی که آشکار گردد.(آنندراج)(از منتهی الارب). آنچه آشکار گردد از خوبیهای چهره و زشتیهای آن. و این کلمه جمع لمحه است از غیر لفظ خودش و گویند: «فی فلان لمحه من ابیه و ملامح من ابیه »؛ ای مَشابِه.(ازاقرب الموارد). چگونگیها در روی، که از حالی از حالات درونی حکایت کند چون آرامش و اندوه و شادی.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- ملامح آدمی، محاسن و مساوی او.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

فرهنگ فارسی آزاد

مَلامِح، قیافه، ظاهر، مشخصات چهره که در نظر اول جلب توجه می کند، مشخصات ظاهر، شباهت،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر