معنی ملاز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ملاز. [م َ](اِ) ملاج. سَغّ. کام. ملازه. کُده. لهات. زبان کوچک. زبان کوچکه.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملازه شود. || مقدم سر از بالای پیشانی تا یافوخ. ملاج.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در اصطلاح پزشکی فضایی که میان محفظه ٔ استخوانی جمجمه پیش از سخت و استخوانی شدن و به هم پیوستن کامل آنها وجود دارد.(از لاروس). و رجوع به ملاج شود.
- ملاز خلفی، ملاز قمحدوی که از بهم آمدن درزهای میان دو استخوان قحفی به یکدیگر و استخوان خلفی، به هم می رسد. و این ملاز بسیار کوچکتر از ملازقدامی است و در نوزادان انسان با دست زدن کاملاً محسوس است.(از لاروس).
- ملاز ستاره ای، ملازی که در محل تلاقی استخوانهای قحفی و گیجگاهی و پشت سری است.(فرهنگ فارسی معین).
- ملاز قُدّامی، ملاز بزرگ که نتیجه ٔ اتحاد و به هم آمدن دو قسمت استخوان پیشانی با دو استخوان قحفی و این یک سطح تقریباً به شکل لوزی است و در هنگام تولد نوزادان انسان دیده می شود ولی به طور کلی در سنین دو تا سه سالگی از بین می رود.(از لاروس).

ملاز. [م َ](ع اِ) پناه.(مهذب الاسماء). پناه جای.(منتهی الارب)(آنندراج)(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). ملجاء. ملاذ.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

ملاز. [م َل ْ لا](ع اِ) گرگ.(منتهی الارب)(ناظم الاطباء)(آنندراج)(از اقرب الموارد).

فرهنگ معین

(مَ یا مُ) (اِ.) زبانک، زبان کوچکی که در حلق انسان قرار دارد.

فرهنگ عمید

زبان کوچک که در حلق انسان قرار دارد،
ملاج

مترادف و متضاد زبان فارسی

زبان‌کوچک

فرهنگ فارسی هوشیار

پناهگاه (اسم) زبان کوچک، فضایی که بین استخوانهای جمجمه قبل از استخوانی شدن و التصاق کامل آنها وجود دارد ملاج. یا ملاز خلفی. ملازی که در عقب سر بین راس استخوان پشت سری و دو استخوان قحفی واقع است لامدا. یا ملاز ستاره یی. ملازی که در محل تلاقی استخوانهای قحفی و گیجگاهی و پشت سری است. یا ملاز قدامی. ملازی که در جلو سر در محل تقاطع استخوان پیشانی با دو استخوان قحفی است برگما

فرهنگ فارسی آزاد

مَلاز، ملجأ، پناهگاه (جمع: مَلاوِز)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر