معنی ملاحده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ملاحده. [م َ ح ِ دَ / دِ](ع ص، اِ) ملاحده. ج ِ ملحد و این در اصل ملاحد بود تاء یعنی هاء در آخر به جهت تأکید معنی جمع زیاده کرده چرا که گاهی در آخر صیغه ٔ جمع منتهی الجموع و غیره تاء به جهت تأکید جمع زائد می آرند چنانکه ملائک و ملائکه و صیاقل و صیاقله جمع صیقل.(غیاث)(آنندراج). مأخوذ ازتازی، مردمان ملحد و بی دین و از دین برگشته.(ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل و دو ماده ٔ بعد شود.

ملاحده. [م َ ح ِ دَ / دِ](اِخ) پیروان حسن صباح.(ناظم الاطباء). باطنیه. اسماعیلیه. هفت امامیان. سبعیه. حشاشین. تعلیمیان.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا): ملاحده زحمت می دادند و لشکرها بدان سمت نامزد شده بود.(لباب الالباب چ نفیسی ص 488). آمدن لشکر ملاحده به مصاف وی و هزیمت کردن پیش ایشان هم در این سال.(تاریخ سیستان ص 395). آمدن امیر فرخشاه دیگر باره به سیستان... و آمدن لشکر ملاحده به سال پانصد و بیست و سه.(تاریخ سیستان ص 391). کشته شدن یمین الدوله بهرام شاه بن حرب بر دست ملاحده که به اسم فدائی بودند در بازار سراجان.(تاریخ سیستان ص 393). مقالت دوم در ذکر اسماعیلیان ایران معروف به ملاحده...(تاریخ گزیده چ لندن ج 2 ص 14). ازتخم او حسن صباح که اصل ملاحده بود بیافرید.(تاریخ گزیده چ لندن ص 81). از قصد و نکایت ملاحده خائف گشتند.(جهانگشای جوینی). چون ملاحده مناقشت و مخاصمت سلطان از سعی نظام الملک که وزیر مملکت بود می دیدند...(جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 2 ص 45). اتسز از رنود خوارزم بر منوال طریقه ٔ ملاحده دو کس را فریفته بود و روح ایشان خریده.(جهانگشای جوینی ایضاً ج 2 ص 8).به قصد تخریب رباع و اقتلاع قلاع ملاحده به جانب قهستان رفت.(جهانگشای جوینی ایضاً ج 2 ص 49). عالمی معتبر را مناظره افتاد با یکی از ملاحده.(گلستان). و قلعه ای محکم در آن ولایت است که ملاحده ساخته اند.(نزهه القلوب چ لیدن ج 3 ص 146). گویند که در زمان سابق آن را ملاحده به فردوس کرده اند.(نزهه القلوب چ لیدن ج 3 ص 199). و رجوع به ماده ٔ قبل و اسماعیلیه و باطنیه شود.

فرهنگ معین

جمع ملحد؛، کافران، لقب پیروان حسن صباح. [خوانش: (مَ حِ دِ) [ع. ملاحده] (ص. اِ.)]

فرهنگ عمید

ملحد
پیروان حسن صباح. = اسماعیلیه

مترادف و متضاد زبان فارسی

ملحدان، ملحدها، کافران، بی‌دینان، کفار، ایمان‌باختگان، بدکیشان، زندیقان، مشرکان،
(متضاد) مومنان

فرهنگ فارسی هوشیار

ملاحده در فارسی (تک: ملحد) بی دینان و نامی که دشمنان بر پیروان حسن صباح نهاده بودند واژه در آغاز ملاحده بوده است (صفت اسم) جمع ملحد: منکران خدا بی دینان، پیروان حسن صباح را دشمنانشان بدین نام میخواندند

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر