معنی مقلوبة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مقلوبه.[م َ ب َ](ع ص) مؤنث مقلوب. رجوع به مقلوب شود.
- ارض مقلوبه، دیار قوم لوط.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| ماده شتر گرفتار بیماری قلاب.(ناظم الاطباء)(از منتهی الارب). و رجوع به مقلوب شود. ||(اِ) گوش.(منتهی الارب)(آنندراج)(اقرب الموارد). گوش خواه از انسان باشد و یا از حیوان دیگر.(ناظم الاطباء).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر