معنی مقبولی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مقبولی. [م َ](حامص) پسندیدگی و شایستگی. مطبوعی و محبوبی.(از ناظم الاطباء):
به سرسبزی صبح آراسته
به مقبولی نزل ناخواسته.
نظامی.
رای هندی را ندیمی بود هنرپرور... که از مقبولی و به نشینی چون انسان العین در همه ٔ دیده هاش جای کردند.(مرزبان نامه چ قزوینی ص 130). یا داغ مهجوری برجبین تو کشند یا تاج مقبولی بر سرت نهند.(سعدی). و رجوع به مقبول شود. || خوشگلی. زیبایی.(از ناظم الاطباء). و رجوع به مقبول شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر