معنی مغایرت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مغایرت. [م ُ ی َ / ی ِ رَ](از ع، اِمص) مخالفت. بیگانگی. جدایی.(ناظم الاطباء). مُغایَرَه. غیریت. دوگانگی.(از یادداشت به خط مرحوم دهخدا): مادام که از مغایرت طالب و مطلوب اثری باقی باشد محبت ثابت بود.(اوصاف الاشراف ص 49). و رجوع به مغایره شود.
- مغایرت داشتن، با یکدیگر اختلاف داشتن. مخالف یکدیگر بودن.

فرهنگ معین

(مُ یِ رَ) [ع. مغایره] (مص ل.) مخالفت، غیر هم بودن.

فرهنگ عمید

تفاوت، اختلاف،
(ادبی) در بدیع، آن است که شاعر در دو مصراع یا دو بیت چیزی را که مدح کرده ذم کند یا آنچه را که ذم کرده مدح بکند، تلطف، مانند این شعر: می‌کنم شکوه ز هجران و زوالش خواهم / که مرا بعد وصال آمد و گردید وبال ـ هجر را باز کنم شکر و عزیزش دارم / که پس از هجر میسر شود البته وصال،

حل جدول

‌ناهمسانی، تفاوت و ناسازگاری

ناهمسانی، تفاوت، ناسازگاری

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ناسازی، نایکسانی، ناسازگاری

مترادف و متضاد زبان فارسی

اختلاف، تباین، تضاد، تفاوت، تناقض، توفیر، غیریت، مخالفت، منافات، ناسازگاری، ناهمسانی، ناهمگونی،
(متضاد) مشابهت، تشابه، همانندی

فرهنگ فارسی هوشیار

غیر یکدیگر بودن، خلاف هم بودن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر