معنی مغار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مغار. [م َ / م ُ](ع اِ)(از «غ ور») غار. مَغارَه.(منتهی الارب)(آنندراج)(از ناظم الاطباء). کهف. سوراخ در کوه.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || غالباً جایی را گویند که آهوان در آن جای گیرند.(از منتهی الارب)(از اقرب الموارد). خواب جای آهو.(ناظم الاطباء).
مغار. [م ُ](ع مص)(از «غ ور») تاخت و تاراج کردن.(منتهی الارب)(آنندراج)(از اقرب الموارد).
مغار. [م ُ](ع ص، اِ)(از «غ ور») رشته ٔ محکم تافته.(مهذب الاسماء). رسن تافته.(منتهی الارب)(آنندراج). ریسمان تافته.(ناظم الاطباء).
مغار. [م ُ غار ر](ع ص)(از «غ رر») ناقه ٔ کم شیر. ج، مَغارّ.(منتهی الارب)(از ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد)(از محیط المحیط). || کف بخیل.(منتهی الارب)(آنندراج). المغار الکف، بخیل.(از اقرب الموارد)(از محیطالمحیط). رجل مغارالکف، مرد بخیل.(ناظم الاطباء).
مغار. [م َ غارر](ع ص، اِ) ج ِ مُغارّ.(منتهی الارب)(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
(مَ) [ع.] (اِ.) مغاره، غار، شکاف وسیع و عمیق در کوه.
(مُ) (اِ.) نوعی ابزار که از آن در منبت و کنده کاری روی چوب استفاده می کنند.
غار١
غار وسیع و بزرگ
از ریشه ی پارسی مغ مغوک مغاک دهار دهارش پر از کان زر یکسره (اسدی) شکفت گریستک
مَغار، غیر از معانی مصدری، غار، کهف، شکاف یا حفره و فضا در داخل کوه (جمع: مغاور، مَغارات)،
مُغار، غار، کهف، غارت و تاراج، محل غارت (جمع: مَغار، مَغارات)،