معنی معطلی داشتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

معطلی داشتن. [م ُ ع َطْ طَ ت َ](مص مرکب) وقت گرفتن. احتیاج به صرف وقت داشتن: درست شدن این اتومبیل دو ساعت معطلی دارد.(فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر