معنی معالنة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
معالنه. [م ُ ل َ ن َ](ع مص) با هم آشکار و هویدا نمودن. عِلان.(منتهی الارب)(از آنندراج)(از ناظم الاطباء). با هم آشکارکردن دشمنی.(از اقرب الموارد). || به کسی اظهار ساختن.(منتهی الارب)(آنندراج)(از ناظم الاطباء). اظهار کردن کاری بر کسی.(از اقرب الموارد).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.