معنی معالجه کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مترادف و متضاد زبان فارسی
علاج کردن، درمان کردن، مداوا کردن، شفا دادن
فرهنگ فارسی هوشیار
بیشازنیدن درمان کردن شکردن (مصدر) علاج کردن درمان کردن مداوا کردن: او را باندرون دامغان بردند که معالجه کنند. . .
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.