معنی معاج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
معاج. [م َ](ع مص) اقامت کردن. عَوج.(منتهی الارب)(ازناظم الاطباء)(از آنندراج)(از اقرب الموارد). و رجوع به عَوج شود. || بازگشتن.(منتهی الارب)(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به عوج شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
زیستگاه جایباش
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.