معنی مطهری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مطهری. [م ُ طَهَْ هََ](ص نسبی) منسوب است به مطهر که از قراء ری در مازندران است.(از الانساب سمعانی).

مطهری. [م ُ طَهَْ هََ](حامص) پاکی. پاکیزگی:
ور جنبی ز میکده بر در کعبه بگذرد
کعبه ز لوث کعب او کی فتد از مطهری.
خاقانی.

مطهری. [م ُ طَهَْ هََ](اِخ) مرتضی، فرزند مرحوم حاج شیخ محمد حسین فریمانی(1299 هَ.ش. - 1358 هَ.ش.). در مشهد متولد شد و مقدمات عربی را بدانجا فراگرفت، سپس به قم رفت و در آنجا فقه و فلسفه آموخت، سپس به تدریس پرداخت و مدرسی مشهور گردید. در سال 1331 به تهران آمد و در دانشکده ٔ الهیات معلم و دانشیار، و سپس استاد و سرانجام مدیر گروه فلسفه و حکمت اسلامی گردید. شب چهارشنبه دوازدهم اردیبهشت ماه 1358 به تیر غم آفرینی به ابدیت رسید. مطهری. استادی فاضل و فلسفه دانی متبحر بود. از وی کتابها و مقاله ها و سخنرانی های فراوان به طبع رسیده است. او راست: مقدمه و تعلیقات بر اصول فلسفه و روش رئالیسم تألیف علامه محمد حسین طباطبائی. علل گرایش به مادیگری. خدمات متقابل اسلام و ایران. انسان و سرنوشت. و تعدادی کتاب و مقالات دیگر.

فرهنگ معین

(مُ طَ هَّ) [ع - فا.] (حامص.) مطهر بودن، طهارت.

فرهنگ فارسی هوشیار

در تازی نیامده یشداسی پاکی مطهر بودن طهارت: گر جنبی ز مغکده بر در کعبه بگذرد کعبه بلوث کعب او کی فتد از مطهری ک (خاقانی)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر