معنی مضبوط در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مضبوط. [م َ](ع ص) نیک نگاهداشته و حراست شده. و محفوظ.(از ناظم الاطباء)(از منتهی الارب)(ازاقرب الموارد): آن اعمال و ولایت ها را چون شروان و شکی و دیگر اعمال به نان پاره بدیشان داد تا آن ثغر مضبوط ماند.(فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 59).
- مضبوطداشتن، نگاه داشتن. حفظ کردن. نیک نگه داشتن چیزی یا جائی: حق سبحانه و تعالی... را تا دامن قیامت... مبسوط داراد و... و از... و معرت زوال انتقال محفوظ و مضبوط.(المعجم چ مدرس رضوی ص 17).
- مضبوط کردن، ضبط کردن و حفظ کردن و محارست کردن و مضبوط داشتن: جناح معدلت بر سر جهانیان مبسوط گردانیده و اطراف ممالک خراسان و عراق رامضبوط کرده.(لباب الالباب چ نفیسی ص 34).
|| رام شده. || گرفته شده و اخذشده و ضبطشده و متصرف شده. || بازداشت شده و محبوس.(ناظم الاطباء).
- مضبوط نگاه داشتن،حفظ کردن. بازداشت کردن: به شیراز نیز کسی فرستاد که غازی بیک ذوالقدر نواب سکندرشأن، سلطان محمد میرزا و برادران او را مضبوط نگاهداشته محافظت نمایند.(عالم آراء ص 227).
|| آراسته و مرتب گشته.(ناظم الاطباء). استوار و درست و عاری ازلغزش و غلط: اصل نسخه ٔ استانبول در سال 835 هَ. ق.در هرات نوشته شده و به غایت صحیح و مضبوط است.(قزوینی، مقدمه ٔ چهارمقاله ٔ نظامی). || بند وبست شده. || گنجیده شده.(ناظم الاطباء). || بایگانی شده. || محفوظ و استوارو سخت و قوی و توانا و محکم و پایدار.(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد).
- مضبوط کردن، استوار کردن و سخت محکم نمودن.(ناظم الاطباء).
|| جای باران رسیده.(ناظم الاطباء)(از منتهی الارب)(از اقرب الموارد).

فرهنگ معین

(مَ) [ع.] (اِمف.) گرفته شده، اخذ شده.

فرهنگ عمید

ضبط‌شده، نگه‌داشته‌شده، بایگانی‌شده،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بایگانی، ضبطشده ثبت‌شده، ضبط، گردآوری، محکم، استوار، بازداشت، توقیف، صحیح، درست، بی‌غلط، ضابطه‌مند، منظم، مرتب، محفوظ

فرهنگ فارسی هوشیار

بایگانی شده

فرهنگ فارسی آزاد

مَضبُوط، ضبط شده، حفظ گردیده، تصحیح گردیده (کتاب)، مُتقَن گردیده،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر