معنی مضار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مضار. [م َ ضارر](ع اِ) ج ِ مضره.(آنندراج)(ناظم الاطباء). بمعنی گزند و نقصان است.(غیاث)(آنندراج)(از اقرب الموارد): با خود گفتم ای نفس میان منافع و مضار خویش فرق نمی کنی.(کلیله چ مینوی ص 45).
قدرتت چون زبون نواز شود
صولتت چون رود به دفع مضار.
وحشی(دیوان ص 202).

فرهنگ معین

(مَ رّ) [ع.] (اِ.) جِ مضرت.

فرهنگ عمید

مضرت

مترادف و متضاد زبان فارسی

مضرت‌ها، زیانها، گزندها، ضررها، مضرات،
(متضاد) منافع، منفعت‌ها، فواید، بهره‌ها، سودها

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: مضره) گزند ها زیان ها فرشیو ها (اسم) جمع مضرت: زیانها، گزندها. یا دفع مضار. ازبین بردن مضرات و گزندها: قدرتت چون زبون نواز شود صولتت چون رود بدفع مضار. . . (وحشی. )

فرهنگ فارسی آزاد

مَضارّ، ضررها، زیان ها، آزارها (مفرد: مَضَرَّه)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر