مصیبت زده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
مصیبت زده. [م ُ ب َ زَ دَ / دِ](ن مف مرکب) ماتم زده.(ناظم الاطباء). ماتمی. سوکوار. عزادار. مصیبت دیده.(یادداشت مؤلف): تضجیع؛ مصیبت زده ساختن.(منتهی الارب). || بدبخت.(ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
ماتمزده، در رنج و بلاافتاده، بدبخت، بیچاره،
حل جدول
داغدار
داغدار
داغ دار
مصاب
مترادف و متضاد زبان فارسی
داغدار، سوگنشین، سوگوار، ماتمزده
فرهنگ فارسی هوشیار
رنجور، سوکوار، بد آورده (صفت) در رنج و بلا افتاده، ماتم زده (بسبب فوت خویشاوند یا دوستی صمیم)، بدبخت.
پیشنهادات کاربران
داغدیده
ماتم رسیده
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.