معنی مصنعه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
مصنعه. [م َ ن َ ع َ](ع اِ) مصنعه. آب انبار. آبگیر. آبگاه. گودی که آب باران را در آن نگاه دارند.(از یادداشت مؤلف): قلعه ٔ سمیران... آب مصنعه دارد... قلعه ٔ خواران... آب مصنعه دارد... خرمه... آب مصنعه دارد.(فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 159). هوای آن [آباده] معتدل است و آب از مصنعه است.(فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 157).
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) مصنع جمع: مصانع
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.