معنی مصافحه کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مصافحه کردن. [م ُ ف َ / ف ِ ح َ / ح ِ](مص مرکب) مصافحت. تصافح. دست دادن در هنگام ملاقات.(از یادداشت مؤلف). دست یکدیگر را گرفتن برای اظهار دوستی: در وقت مصافحه آن درویش تاتکنی را مصافحه نکردند.(انیس الطالبین ص 135).

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) دست یکدیگر را گرفتن برای اظهار دوستی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر