معنی مشکل گشایی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مشکل گشایی. [م ُ ک ِ گ ُ](حامص مرکب) آسان کردن کارهای دشوار و غالب آمدن بر آنها.(ناظم الاطباء):
ز کوی مغان رخ مگردان که آنجا
فروشند مفتاح مشکل گشایی.
حافظ.

فرهنگ عمید

آسان کردن مشکلات و مسلط گشتن بر کارهای دشوار،

فرهنگ فارسی هوشیار

حل مشکلات و آسان کردن کارها: ز کوی مغان رخ مگردان که آنجا فروشند مفتاح مشکل گشایی. (حافظ)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر