معنی مشکات در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مشکات. [م ِ](ع اِ) طاقی فراخ که درآن چراغ نهند و قندیل گذارند.(از غیاث)(از آنندراج). مأخوذ از مشکوه تازی و بمعنی آن.(ناظم الاطباء). مشکاه. آلتی که در آن چراغ و قندیل گذارند... رسم الخط صحیح این کلمه در عربی مشکاه و رسم الخط قرآنی مشکوه است ولی نویسندگان ایرانی آن را مانند حیات و زکات، «مشکات » نویسند. و رجوع به مشکاه و مشکوه شود.

فرهنگ معین

(مِ) [ع. مشکاه] (اِ.) جایی که در آن چراغ بگذارند.

فرهنگ عمید

منفذ و جایی که در آن چراغ بگذارند، هر‌جایی که در یا روی آن چراغ گذاشته شود،

حل جدول

موشک کروز ایرانی

مترادف و متضاد زبان فارسی

چراغ، زجاجه، مصباح، چراغدان، معطر

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) آلتی که در آن چراغ و قندیل گذارند جایی که در آن چراغ نهند. توضیح رسم الخط صحیح آن در عربی مشکاه و در رسم الخط قرآنی مشکوه است ولی بشیوه نویسندگان ایرانی در فارسی مشکات درست تر است.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر