معنی مشت زن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مشت زن. [م ُ زَ](نف مرکب) آن که با مشت می زند و صدمه و آسیب می رساند.(ناظم الاطباء). که سر پنجه ٔ قوی دارد. که با مجموع انگشتان گره کرده دیگری را زخم زند. که مشت زدن حرفه ٔ اوست. || غلام نازنین که خواجه را مشت زند.(آنندراج). که عمل مشت و مال را بعهده گیرد:
غلام آبکش باید و خشت زن
بود بنده ٔ نازنین مشت زن.
سعدی.
و رجوع به مشت زدن معنی دوم شود.
- امثال:
مشت زن دیگر است و تیغزن دیگر.(از مجموعه ٔ امثال چ هند از آنندراج).
|| کشتی گیر، چه معمول کشتی گیران است که قبل از کشتی بر دوش و بازوی خود مشت زنی کنند تا بدن سخت و استوار شود.(غیاث)(آنندراج). || کشتی گیر و پهلوانی که در کشتی گرفتن مشت می زند.(ناظم الاطباء). مشت باز: مشت زنی را حکایت کنند که از دهر مخالف به فغان آمده بود.(گلستان).
یکی مشت زن بخت و روزی نداشت
نه اسباب شامش مهیا نه چاشت.
(بوستان).
مهابتی از مشت زن در دل گرفتند.(گلستان). و رجوع به مشت باز شود.

فرهنگ معین

(مُ. زَ) (اِفا.) کسی که ورزش مشت زنی را انجام می دهد، بوکسور.

فرهنگ عمید

(ورزش) کسی که ورزش بوکس می‌کند، بوکسور،
کسی که با مشت می‌زند،
[قدیمی] زورآزما،

حل جدول

معادل فارسی بوکسور

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) آنکه با مشت زند: غلام آبکش باید و خشت زن بود بنده نازنین مشت زن. (گلستان)، قوی پرزور، بوکس باز بکسور.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر