معنی مشافهه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مشافهه. [م ُ ف َ / ف ِ هََ / هَِ](از ع، اِمص) مشافهت. گفتگوی. سخن گفتن رویاروی: دیگر روز به مشافهه در این معنی سخن گفتند.(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 397). و برفت و راست نیامد تا امیر او را بخواند و به مشافهه دلگرم کرد چنین حالها می بود و فترات می افتاد.(تاریخ بیهقی ص 614). چنانکه تمامی احوال ازروز ولادت تا این ساعت که عز مشافهه ٔ ما یافته است در آن بیاید.(کلیله و دمنه). میعاد کرد که فردا به خدمت برسد و به مشافهه عذر تقصیر بخواهد و به قضای حق خدمت قیام نماید.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 158). و رجوع به مدخل قبل شود. ||(اِ) درشاهدهای ذیل به معنی نکاتی است درباره ٔ امری که شفاهی بیان شده، سپس منشی یا منشیان دیوان آن را به تحریر درآورده برای شخص مورد نظر ارسال می داشتند، چنانکه مسعود به ابوالقاسم حصیری: یا اخی... می اندیشم که باشد از تو حدیث برادر پرسند اینک جواب آنچه تو را باید در این مشافهه فرمودیم نبشتن تا تو بدانی که سخن بر چه نمط باید گفت... امروز کار ملک به واجبی قرار بر ما گرفته است و برادر به دست ما اندر وحال وی به روزگار حیات پدر ما این بوده است که در این مشافهه باز نموده آمده است. و چون بر این مشافهه واقف گردد به حکم خرد تمام... دانیم که ما را معذور دارد... اگر حاجت نیاید به عرضه کردن این مشافهه که حدیث برادر ما و عقد در آن است و نگاه با وی نکنند یله باید کرد این مشافهه را و پس اگر اندر این باب سخنی رود اینک جوابهای جزم است در این مشافهه...(تاریخ بیهقی چ ادیب صص 213-217). و استادم نامه و دو مشافهه نبشت در این باب.(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 194).

فرهنگ معین

(مُ فَ هَ) [ع.مشافهه] (مص ل.) رو در روی سخن گفتن.

فرهنگ عمید

با‌ هم گفتگو کردن، روبه‌رو سخن گفتن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

گفت‌وگو، رودررو سخن گفتن، رویارویی

فرهنگ فارسی هوشیار

مشافهه و مشافهت در فارسی رو به رویی روبه رو شدن، رو به رو سخن گفتن، نزدیک گردانیدن (مصدر) گفتگو کردن با یکدیگر بروبرو سخن گفتن، روبروشدن. -3 (اسم) گفتگوی روبا روی. یابه مشافهه. روباروی سخن گفتن: متظمان بی حجابی بمشافهه گفتندی و شنودندی. . . .

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر