معنی مسمغان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مسمغان. [م َ م ُ](اِخ) لقب ارمائیل وزیر ضحاک. این لقب را فریدون به وی داد.(از التفهیم ص 258): و ارمائیل گفت توانائی من آن بود که از دو کشته یکی را برهانیدمی...پس افریدون او را آزاد کرد و بر تخت زرین نشاند و مسمغان نام کرد، یعنی مه مغان.(از التفهیم ص 258).
مسمغان. [م َ م ُ](اِ مرکب)(از: مَس(مه)، بزرگ + مغا ج ِ مُغ). بزرگ مغان.(تاریخ سیستان ص 319). عنوان بزرگترین پیشوای دینی در آئین زرتشتی.(خرده اوستا ص 165). رئیس المجوس.(التفهیم ص 258). مصمغان.(سبک شناسی ج 3 ص 75).
(مَ مُ یا مَ) [معر.] بزرگ مغان، موبد موبدان.
مهمغان، بزرگ مغان، موبد موبدان،
(صفت) بزرگ مغان موبد موبدان: . . . و او را آزاد کرد و بر تخت زرین نشاند ومسمغان نام کرد ای مه مغان.